سه هزار قبل از این جمشید برادر تهمورث در دآذربایجان می خواست عیدی برای ملت خود قرار دهد . در ساعت تحویل آفتاب به برج در تالار بزرگی به تخت مرصع جلوس نموده تاجی مکلل از جواهر الوان بر سر خود نهاد و مردم را بار عام داده از پرتو آفتاب که به آن همه جواهر الوان افتاده و برق می زدند ژشم حضار خیره شد . چون اهالی تا آن گاه چنان بساط مجلل و با شکوهی ندیده بودند ، آن روز را روز نو خواندند و هم دیگر را تهنیت گفتند و تبریک نمودند . به نام جشید نیز که تا آن روز جم بود لفظ شید را که به معنی شعاع خورشید است علاوه نموده جمشید گفتند . جمشید مردم را اندرزهای نیکو داد و به مراسم حمیده وصیت فرمود و آن روز را به اهالی عید ملی قرار داد. حالا از شرافت عید نوروز و مزیت او به سایر اعیاد ملل عالم یکی این است که اقدم اعیاد عالم است و از ایام عتیق یادگار مانده و دیگر موسمی است که شب وروز برابر شود ( اگر چه شب وروز اول پاییز نیز برابر می شود ) و فصل بهار آید .
نوروز در ایران دو نوع بود : یکی خاصه و یکی عامه . نوروز عامه اول فروردین ماه جلالی است که روز تحویل آفتاب به حمل است و نوروز خاصه از روز اول تحویل تا ششم است که مخصوص در بار پادشاهان بود .
(سفینه ی طالبی ،عبدالرحیم طالبوف)
خوب یه چیزی هم درباره ی همی جمشید بگم که ای اول آدم خوبی بود . نمونه ش ر خواندن . او فیلم جمشید و خورشیدم که شنیدن . اونجه یم آدم خوبیه . ولی همی جمشید بعدش مخه پیش خدا قد علم کنه اما خدا جوابشه مده . فره ی پادشاهی ر ِ ازش میگیره .
منی چون بپیوست با کردگار شکست اندر آورد و برگشت کار
چه گفت آن سخن گوی با فر وهوش چو خسرو شدی بندگی را بکوش
بهیزدان هر آن کس که شد نا سپاس به دلش اندر آید ز هر سو هراس
به جمشید بر ، تیره گون گشت روز همی کاست زو فر گیتی فروز